📌 وصیتنامه شهید میثم مدواری:
«بسم رب الشهدا و الصدیقین
از کوی جنون سلسله واران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند
نی کوه کن بی سر و پا ماند و نی مجنون
از کوی جنون سرو خرامان همه رفتند
سلام علیکم
چندی است که اشق اشقیا و بدترین دشمنان اسلام و قرآن و ولایت آمدهاند که ریشه دین را بزنند و این بار نقطه عزتمندی ما را یعنی حریم و حرم آل الله در سوریه و عراق را هدف قرار دادهاند. احمقها فکر کردهاند چون شیطان بزرگ و استکبار جهانی و ظالمان عالم در کنارشان است قدرت دارند، ولی کور خواندهاند، مگر بچه شیعه مرده باشد که بگذارد این خزان زدگان و نوکران استکبار جهانی و این کافران و حرام زادگان به اهداف شوم خود برسند. ما بچه شیعهها به پیروی از منش مولای متقیان امیرالمومنین علی ابن ابیطالب(ع) خود را موظف به حمایت از مظلومین عالم می دانیم.
یا زینب کبری(س) بنت حیدرالکرار اسم شما شفا است. اسم شما راه گشا است. اسم شما بانوی ایثار و اقتدار که میآید چهار ستون بدن من حقیر می لرزد که من سگ رو سیاه که باشم که بخواهم جان ناقابل خود را در راه حرم امن شما تقدیم کنم. بی بی جان من حقیر روسیاه و آلوده، دستانم خالی است و چیزی ندارم (عملی ندارم که راه گشا در روز قیامت باشد) که در طبق اخلاص قرار دهم و تقدیمشان کنم جز این جسم آلوده و ناقابل خود که اگر شما قبول فرمائید روسفید خواهم شد و اگر نه که من رو سیاه و خسران زده هستم. فقط ترا به خدا بی بی جان مگذارید که حقیرتان شرمنده برادرتان حضرت عباس بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) شوم (غیرت الله) مدافع حرم شما بودن افتخار ماست و مدال افتخار است زیرا راه شما و راه آل الله راه نجات است(ان الحسین مصباح الهدی و السفینه النجاه ) در این راه و امتحان سخت الهی صمیمانه و عاجزانه به دعای خیر تمام کسانی که ذرهای و کمتر از ذرهای به گردن من روسیاه حق دارند احتیاج مبرم دارم ان شاءالله که بتوانم سرباز خوبی برای ولایت فقیه حضرت آیت الله خامنهای (حفظ ) باشم.
امیدوارم که آقا صاحب الزمان (علیه السلام) از من روسیاه قبول بفرماید. من شرمندهام که بارها و بارها با گناهانم دل صاحب الزمان (علیه السلام) را به درد آوردهام. امیدوارم با شفاعت شما آقاجان، خداوند متعال از گناهان من حقیر بگذرد(امید با شفاعت شما است).
لا یمکن الفرار من عشق الحسین علیه السلام.
کلنا عباسک یا زینب سلام الله علیها.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
میثم مدواری»